نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از « محمود روشن ماسوله » جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «همهِ جادههای منتهی به ارتفاعات خاکی بود. در شب هم به سبب تسلط دشمن، از روی ارتفاعات اطراف منطقه، میبایست اصول استتار در شب را به طور کامل اجرا میکردیم. یاد گرفتن این مسیر پیچ در پیچ کوهستانی خیلی مشکل بود.»
کد خبر: ۵۱۷۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۳
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از « محمود روشن ماسوله » جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «شیخ صالح محل استقرار نیروهای لشکر 27 محمدرسول الله(ع) و در نزدیکی منطقه عملیاتی والفجر 10 در منطقهِ حلبچه عراق بود. در شیخ صالح به چادر ترابری سبک رفتیم و برادر نانکلی، من و عیسی را به مسئول ترابری لشکر در شیخ صالح معرفی کرد.»
کد خبر: ۵۱۷۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۳
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از « محمود روشن ماسوله » جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «نماز مغرب و عشا را در مسجد به جماعت خواندم. بعد از نماز، همه از مسجد خارج شدند و مسجد خلوت شد. تعدادی مسافر شهرستانی داخل مسجد مانده بودند که بعد از چند دقیقه، به همراه بعضی از آن مسافرها رفتم داخل چمنهای وسط میدان ارک نشستم. هوا کاملاً تاریک شده بود. جایی برای رفتن نداشتم.»
کد خبر: ۵۱۲۰۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۴
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «چند ساعتی در راه بودیم تا اتوبوسها به منطقه رهایی نیروها برای عملیات رسیدند. از اتوبوسها پیاده شدیم. رزمندگانی که قبلا به این منطقه آمده و اتراق کرده بودند، نام آن را منطقه عشقحسین گذاشتند. شاید به این دلیل بود که نیروها از آنجا به خط مقدم برای عملیات میرفتند و از هر وقت خود را به لقای امام حسین نزدیکتر می دیدند.»
کد خبر: ۵۰۸۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۰۲
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «بالاخره پس از مدت ها انتظار و آموزش و ورزش و تمرین، روز موعود فرارسید و هنگامه رفتن شد. نیروها در حال آماده شدن برای حرکت بودند. به هر کدام از ما یک ماسک به همراه فیلتر برای محافظت از تنفس بمب شیمیایی و یک دست بادگیر برای جلوگیری از آلوده شدن پوست بر اثر بمب شیمیایی تحویل دادند.»
کد خبر: ۵۰۸۷۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: « پدر بزرگ برای کار در جاده سازی به سمت مازندران رفت تا با کارگری کردن بتواند پولی به دست بیاورد. حدود هفت با هشت سال از او خبری نشد. همه فکر می کردند شاید حادثه ای برایش پیش آمده و از دنیا رفته باشد که این قدر طول کشیده است.»
کد خبر: ۴۹۹۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۲۹
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «آنچه از کودکی ام به یاد دارم در دهمین روز از دهمین ماه سال ۱۳۴۵ در تهران و در خانواده ای معمولی به دنیا آمدم، نام پدرم يوسف و نام مادرم زهراست.»
کد خبر: ۴۹۹۶۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۲۹
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «بچههای قدیمی سپاه سقز می گفتند که خاک کردستان مقدس است، چون در هر قطعه آن خون شهیدی ریخته شده تا کردستان به دست دشمن نیفتد.»
کد خبر: ۴۹۷۲۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۳۰
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهر ری" که حاوی خاطراتی از جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «روز جا به جایی از اردوگاه دز فرارسید. چادرها را جمع و بار کامیون کردیم. خودمان هم سوار اتوبوس شدیم. اتوبوس از اردوگاه به طرف غرب کشور حرکت کرد و وارد جاده های کوهستانی شدیم. شب شد. من بیدار بودم.»
کد خبر: ۴۸۹۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
جانباز40درصد دوران دفاع مقدس و نویسنده کتاب "اعزامی از شهرری" مطرح کرد:
نوید شاهد – محمود روشن ماسوله ، جانباز 40درصد و نویسنده کتاب "اعزامی از شهرری" در خصوص رشادت های رزمندگان در طول دوران دفاع مقدس میگوید: «روحیه فداکاری، ایثارگری و ایمان در بین رزمندگان موج میزد به گونهای که قبل و بعد از جنگ، آن روحیه معنوی را لمس نکردم و این نوع ایثارگری و فداکاری را فقط در برههای از تاریخ جمهوری اسلامی ایران یعنی در دوران دفاع مقدس مشاهده کردم.» ادامه این گفتگو در متن خبر آمده است.
کد خبر: ۴۸۸۰۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۲۸
نوید شاهد - کتاب «اعزامی از شهرری» اثر « محمود روشن ماسوله » که خاطرات روزهای دفاع مقدس خود را به رشته تحریر درآورده است.
کد خبر: ۴۸۷۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷